حتی فکرشم نمیکردم سال97بخوام از عاشقانه هایی بنویسم که برای تو باشه
از تویی بخوام بنویسم ک توی بدترین شرایط حالی من تو اووووج احساس های تنهایی و خفقان و مشکلات زندگی یه جوری وارد زندگیم شدی ک اسمش و واقعا باید بگذارم معجزه
از تویی بخوام بگم که شاید نه ؛ قطعا دلیل حال خوب الانمی
میدونی ی چیزی رو ؟؟ خدا یهویی انداختت تو مسیر زندگی من تا بهم ثابت کنه حواسش به همه چیز هست
تو با خواست خودت نیومدی . اینو مطمئنم خدا واقعا خواست تا سر راه من قرار بگیری . نمیدونم تورو . ولی من هرچی فکر میکنم جز معجزه اسمی برای حضورت تو زندگی من نیست
میدونی ی چیزی رو ؟؟؟
13 مهر 97 قشنگترین اتفاق ممکن بود برای من
حتی اگه بری . حتی اگه نخوایی . حتی اگه همه چی بهم بخوره . بازم میگم معجزه . درست وقتی اومدی ک ی عالمه اتفاق بد رو سرم هوار بود و تو حتی با حضورت نگذاشتی من احساسشون کنم .
تو واقعا هدیه خدایی به من ک هنوز مطمئنم لیاقتت رو اونجور ک باید و شاید ندارم !!!!
بهم فرصت بده ؛ برای عاشقی کردن . برای دلدادگی کردن . یکم صبر کن . اون روی شرقی این بانووووی شرقی رو هم میبینی
الان ک دارم فکر میکنم . اونقدر یهویی وارد مسیر زندگیم شدی که گیج و ویج برگشتم و دارم به عقب نگاه میکنم و غش غش غش میخندم ک چی شدهههه؟؟؟؟
میدونی یهویی به خودم گفتم نکنه خوااااب باشه . هوووم؟؟
ی خواب خوووووب .
ولی یهویی یاد این آیه قرآن افتادم ک " ان مع العسر یسرا" و تو دقیقااااا همین آسونی بعد سختی زندگی منی!!!
پس خواب نیستمممم .
واقعیت زندگی من زنی بوده همیشه که در پاییز زندگیش کوله بار تنهایی هاش و خودش به دوش میکشیده و همه اون و با انگشت نشون میدادن و میگفتن اخییی نگاش کن طفلی رو دختر بیچاره معلوم نیست چی هست ک هیچکس دوستش نداره . واقعیت زندگی من دختری بوده تنها ک هیچ جایی برای اشک ریختن نداشته . گوشی برای شنیده شدن و چشمی برای دیده شدن
اما الان این واقعیت فرق کرده تو هستی . اینجایی ، من و میبینی . با همه وجوودت من و میشنوی بدون اینکه من کلامی بخوام برای تو حرف بزنم و بیشتر همه . شدی ی پناه برای تمووووم اشکایی ک بی صدا میون شب میریختم و کسی هم خبردار نمیشد
و اینها رویا نیست !!!
ی واقعیته شیرینی ک ی روزی برام انکار پذیر بود و جز رویای بیهوده ک بهش نمی رسیدم ارزشی برام نداشتن و الان شدن جزء با ارزش ترین های زندگیم
شاید تو خودت ندونی ک چیکار باهام کردی ولی من بهت میگم واقعا روح مرده ی دختر و زنده کرررردی و این کار از کسی برنمیومد جز تو !
حتی اگه نخوای ، حتی اگه بری ، حتی اگه
نهههههه!!!!
اصلا از رفتن و نخواستن حرفی نمیزنم بذار حالا ک این رویا شکل گرفته تهشم من با رویا پردازی بگم
تو میخوایی . من میخوام . و تهش میشه ی داستان عاشقانه مختص من و تو !
تو میشی قهرمان زندگی من . من اروم میشم کنارت . تا ابد . همیشگی . و ما خوشبخت میشیم
میدونی ی چیزی و هیچوقت فکرشم نمیکردم . یه روزی توی این وبلاگ . از تویی بنویسم ک حالا شریک تموم لحظه های خوووبی !!!
چه سرنوشت جالبی . وبلاگ97 خاطره انگیز ترین پست رو توی خودش جا داد !!!
راستی اینو کلا یادم رفته بود بهت بگم .
مرد پاییزی . به دنیای بانوی بهاااار خوش آمدی❤
,ک ,تو ,ی ,رو ,زندگی , ,حتی اگه ,زندگی من , تو ,ی چیزی
درباره این سایت